در پاسخ به این سؤال باید گفت: متاسفانه این معضل فراگیر جامعه بشری است و این زمینه برای همه افراد بالقوه وجود دارد . با این تفاوت که برخی افراد در سایه تربیت دینی، این نیروی بالقوه را همچنان به صورت پنهان دارند، ولی در برخی افراد این نیرو به دلیل تربیت نادرست، به فعلیت تبدیل می شود .
از منظری دیگر همین موضوع در خصوص برخی افراد در سطح نازل تر نیز صادق است . اگر از فرد معتاد و یا سیگاری و یا سارق سؤال کنید شما سیگار می کشید؟ معتاد هستید؟ تاکنون سرقت کرده اید؟ همگی به نحوی منکر این گونه اعمال خویش خواهند بود . دلیل عمده این امر را باید در خود انسان جستجو کرد . به راستی این ادعا که منشاء همه رذایل در انسان و عمده آن ها نیز خودپرستی، ، غرور، تکبر و در نتیجه سرکشی است، ادعای گزافی نیست . انسان مادام که دچار این بیماری روحی است همواره منکر هرگونه رذیلت در وجود خویش بوده و خود را فوق پذیرش دیگران قلمداد می کند .
بر همین اساس، در صدد توجیه عمل ناپسند خویش، جسارت، غرور، کبر، خودخواهی، خودپرستی بر می آیند .
برای درمان غرور و سرکشی، که منشا بسیاری از رذایل است، راه های چندی وجود دارد: مولی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
«بینوا فرزند بنی آدم، مرگش پوشیده است و بیماری اش پنهانی، کردارش نگاشته است و پشه ای او را آزار می رساند و جرعه ای گلوگیر او را می کشد و عرق او، عامل بدبویی اوست » (1)
اساسا شناخت کاستی ها و ضعف های آدمی، عامل مهمی در جلوگیری از غرور، تکبر و خودپرستی اوست . وقتی کسی به این باور برسد که هیچ چیز در این عالم از خود ندارد و همه اعطایی و عاریه ای از سوی دیگری است و همین ها را هم که دارد، موقتی و گذرا و فانی است و موجودی به غایت ضعیف، ناتوان و نیازمند است و اگر او اراده نکند، هر آینه فانی و نابود است و نفس او برای همیشه قطع خواهد شد، دیگر جایی برای خودپرستی، بر خود بالیدن، تکبر، جسارت و خودخواهی او باقی نمی ماند . چرا که چیزی از خود ندارد تا بدان فخر فروشد . حتی خود او نیز عاریه ای است .
از دیگر راه های درمان سرکشی و طغیان و پرهیز از جسارت در انجام گناه و روی آوردن به مفاسد، ذکر و یاد خداست . یاد خدا همواره صیقل دهنده دل ها، آرام بخش روح و عامل مهمی در کنترل سرکشی آدمی است یاد خدا برای فروکش کردن نفس آدمی و التیام دردهای روحی او بسیار مؤثر است . در همین زمینه علی علیه السلام می فرمایند:
«خداوند ایمان را عامل پاکی از شرک قرار داده است و نماز را برای پاک ماندن از کبر» (2)
بندگی و عبودیت و یاد خدا و سر بر آستان عبودی ساییدن، عامل مهمی برای رهایی انسان از غرور، کبر و خودخواهی هاست . آدم مغرور و سرکش، هیچ گاه حاضر به تسلیم و خضوع در مقابل غیر نیست خشوع و خضوع و عبودیت و سجده عامل مهمی در شکستن غرور، خودبینی، بزرگ بینی و سرزنش است .
از دیگر راه های درمان غرور و خودبزرگ بینی و انجام گناه در زندگی را می توان یاد مرگ و تجسم زندگی جاوید پس از دنیا و مرگ دانست; بدین معنا که آدمی روزی چندان دور، البته و به ناچار و حتما باید پاسخگوی همه اعمال ریز و درشت خود باشد . یاد مرگ عمدتا به سه نقش مهم در زندگی آدمی ایفا می کند:
اولا: در انسان ترس ایجاد می کند تا انسان بتواند افسار نفسی را مهار کرده، دل خود را نرم گرداند .
ثانیا: عاملی برای کنترل زیاده خواهی افراد است .
ثالثا: موجب جلوگیری از انجام اموری لغو، بی مورد و عبث خواهد شد .
انسانی که به یاد خدا باشد، پاسخگوی به کردار خویش است و فرد مجرمی که قرار است در دادگاه آخرین دفاعیات خویش را برای اعمال خود بیان کند، همواره و در هر حال در پی چگونگی بهتر انجام دادن اعمال خویش، دفاع از کردار خویش و همه هم و غم خویش در این خصوص خواهد بود و اصلا فرصتی برای انجام امور عبث و بیهوده نخواهد یافت .
سرانجام از دیگر راه های درمان غرور و خودپرستی دانستن گذرا و موقتی بودن دنیا است و باور به این حقیقت که همه ما مسافران راه زندگی هستیم . در حال عبور از این مسیر کوتاه و عبور و رسیدن به مقصد دیگری هستیم، طبیعی است که مسافر راه نباید بار خویش را سنگین نماید و با حداقل نیازهای ضروری در این مسیر گام خواهد برداشت; چرا که عبور از این مسیر سخت و دارای گذرگاهی پرمشقت و ناهموار، بسیار دشوار خواهد بود . آنچه مهم است این است که انسان نباید فراموش کند، مسافر است و برای رفتن آمده است نه برای ماندن، اگر انسان این قسمت را درک نکند، به غرور و تکبر و سرکشی دچار می شود و به دنبال جاودانگی و اقامت دایمی در این گذرگاه دنیایی خواهد بود . در حالی که، باید بداند، به تعبیر حضرت علی علیه السلام:
«دنیا محل گذر است و مردمان درآن دو گروه اند: گروهی خود را فروختند و وقف دنیا شدند و گروهی دیگر خود را خریدند و آزاد شدند» (3)
بنابراین سرکشی، غرور، خودخواهی و خودپرستی منشا بسیاری از رذایل اخلاقی، هنجار شکنی، قداست شکنی، جسارت و گناه و . . . است، که با درمان آن می توان بسیاری از آسیب های اجتماعی را درمان نمود .
خداى متعال در اين آيه به مبارزه با كبر و غرور برخاسته و با تعبير زنده و روشنى، مؤمنان را از آن نهى مى كند، روى سخن را به پيامبر (صلى الله عليه وآله) كرده، مى گويد:
«در روى زمين از روى كبر و غرور، گام برمدار»
(وَ لاتَمْشِ فِي الاْ َرْضِ مَرَحاً).
«چرا كه تو نمى توانى زمين را بشكافى! و طول قامتت به كوه ها نمى رسد»!
(إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الاْ َرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً).
اشاره به اين كه: افراد متكبر و مغرور غالباً به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محكم به زمين مى كوبند، تا مردم را از آمد و رفت خويش آگاه سازند، گردن به آسمان مى كشند، تا برترى خود را به پندار خويش بر زمينيان مشخص سازند! ولى، قرآن مى گويد: آيا تو اگر پاى خود را به زمين بكوبى هرگز مى توانى زمين را بشكافى، يا ذره ناچيزى هستى بر روى اين كره عظيم خاكى؟
همانند مورچه اى كه بر صخره بسيار عظيمى حركت مى كند؟ و پاى خود را بر آن صخره مى كوبد، و صخره بر حماقت و كمى ظرفيتش مى خندد.
آيا تو مى توانى ـ هر قدر گردن خود را برفرازى ـ هم طراز كوه ها شوى يا اين كه: حد اكثر مى توانى چند سانتى متر قامت خود را بلندتر نشان دهى؟ در حالى كه حتى عظمت بلندترين قله هاى كوه هاى زمين در برابر اين كره، چيز قابل ذكرى نيست، و خود زمين ذرّه بى مقدارى است، در مجموعه جهان هستى.
پس، اين چه كبر و غرورى است كه تو دارى؟!
جالب توجه اين كه: قرآن، تكبر و غرور را كه يك خوى خطرناك درونى است، مستقيماً مورد بحث قرار نداده، بلكه روى پديده هاى ظاهرى آن، حتى ساده ترينش، انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متكبران، و مغروران خودخواه و بى مغز، سخن گفته است، اشاره به اين كه: تكبر و غرور، حتى در سطح ساده ترين آثارش، مذموم، ناپسند و شرم آور است.
و نيز اشاره به اين كه: صفات درونى انسان، هر چه باشد، خواه و ناخواه خود را در لابلاى اعمالش نشان مى دهد، در طرز راه رفتنش، در نگاه كردنش، در سخن گفتنش و در همه كارش!
به همين دليل، به محض اين كه: به كوچك ترين پديده اى از اين صفات در اعمال برخورديم، بايد متوجه شويم: خطر نزديك شده، و آن خوى مذموم در روح ما لانه كرده است، فوراً به مبارزه با آن برخيزيم.
ضمناً، از آنچه گفتيم، به خوبى مى توان دريافت: هدف قرآن از آنچه در آيه فوق آمده (همچنين در سوره «لقمان» و بعضى ديگر از سوره هاى قرآن) اين است كه: كبر و غرور را به طور كلّى، محكوم كند، نه تنها در چهره خاصى يعنى راه رفتن.
چرا كه غرور، سرچشمه بيگانگى از خدا و خويشتن، اشتباه در قضاوت، گم كردن راه حق، پيوستن به خط شيطان، و آلودگى به انواع گناهان است.
على(عليه السلام) در خطبه «همّام» درباره صفات پرهيزگاران مى فرمايد:
وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ:«آنها متواضعانه راه مى روند».
نه تنها در كوچه و بازار، كه خط مشى آنها در تمام امور زندگى و حتى در مطالعات فكرى و خط سير انديشه ها توأم با تواضع است.
برنامه عملى پيشوايان اسلام، سرمشق بسيار آموزنده اى براى هر مسلمان راستين در اين زمينه است.
در سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: هرگز اجازه نمى داد، به هنگامى كه سوار بود افرادى در ركاب او پياده راه بروند، بلكه، مى فرمود: «شما به فلان مكان برويد، من هم مى آيم، در آنجا به هم مى رسيم، حركت كردن پياده، در كنار سواره سبب غرور سوار، و ذلت پياده مى شود»!
و نيز مى خوانيم: پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر روى خاك مى نشست ، غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد، از گوسفند شير مى دوشيد، و بر الاغ برهنه سوار مى شد.
اين گونه كارها را حتى در زمانى كه به اوج قدرت رسيد مانند روز فتح «مكّه» انجام مى داد، تا مردم گمان نكنند، همين كه به جائى رسيدند، بايد باد كبر و غرور در دماغ بيفكنند، از مردم كوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگيرند، و از حال توده هاى زحمت كش بيگانه شوند.
در حالات على(عليه السلام) نيز مى خوانيم: او براى خانه آب مى آورد و گاه منزل را جارو مى كرد
.
و در تاريخ امام مجتبى(عليه السلام) مى خوانيم: با داشتن مركب هاى متعدّد، بيست مرتبه پياده به خانه خدا مشرف شده مى فرمود: من براى تواضع در پيشگاه خدا اين عمل را انجام مى دهم.(1)
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین